گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 44
آموزههاي اخلاقی- رفتاري امامان شیعه(ع)- 2







عزّت نفس محمدتقی عبدوس-محمدمحمدي اشتهاردي اشاره: در مضامین مختلفی از معارف امامت، امامان معصوم(ع) به کشتی
روان در میان امواج بیامان دریا، تشبیه شدهاند که هرکس سوار آن کشتیها شد نجات یافت و هرکس آنرا ترك کرد، غرق
گردید؛ آنکه از آنها پیشی گرفت، از مرز دین خارج، و آنکه از آنها عقب ماند، نابود شد؛ و آنکه دوش به دوش ایشان
حرکت کرد، به آنان پیوست و همراهشان خواهد بود. در سخنان مختلفی از امامان، پیدایش مأمومان منتظر، مقدمۀ ظهور امام زمان
معرفی شده است. و بیتردید، اقتداي کامل به صاحبان این منهج و مکتب، قبل از شناخت شیوة زندگی فردي و اجتماعی و سیاسی
آنان ممکن نیست. در نخستین قسمت این نوشتار، به بیان لزوم آشنایی با زندگی چهارده معصوم(ع)، راه خروج از زندگی پوچ و
در اخلاق و « عزت نفس » بیهوده و برخی از موضوعات دو قرن، زندگی سیاسی امامان پرداختیم. در این قسمت، به بررسی آموزة
یکی از صفات « عزیز » . رفتار امامان(ع) خواهیم پرداخت. معناي عزّت نفس در اسلام عزّت، در لغت، به معناي شکستناپذیري است
خداوند است که در قرآن، ذات پاك خدا 92 بار با این صفت یاد شده است. عزّت، در مورد انسان نیز از همین ریشه سرچشمه
میگیرد و به معناي حفظ آبرو و شخصیّت، و عدم کرنش و دریوزگی در برابر صاحبان زر و زور و تزویر است که یک نوع
شکستناپذیري است. چنین عزّتی را قطعاً در پرتو ارتباط محکم با صاحب عزّت مطلق، خداي عزیز، قدرتی که با داشتن آن هرگز
اسیر و ذلیل هوا و هوس نمیشویم و در برابر طاغوت درون و برون سرخم نمیکند، میتوان به دست آورد؛ به قول اقبال لاهوري:
آدم از بیبصري بندگی آدم کرد گرچه خود داشت ولی نذر قباد و جم کرد یعنی از خوي غلامی ز سگان پستتر است من ندیدم
که سگی پیش سگی قد خم کرد حقیقت عزّت در درجۀ نخست، در دل و جان انسان ظاهر میشود و او را از خضوع و سازش و
خودباختگی در برابر طاغیان و یاغیان باز میدارد. و چنین خصلتی از خصال جوان مردان غیور است. مرز بین عزّت و تکبّر باریک
است. از اینرو، گاهی موجب اشتباه میشود و افرادي که خوي متکبّران دارند، آنرا با عزّت نفس اشتباه میگیرند. گاهی نیز
بعضی، به اشتباه عزّت برخی را به عنوان تکبّر آنان تصور می نمایند. مرز بین ذلّت و تواضع نیز نزدیک است. باید موارد هرکدام را
صفحه 30 از 67
بزرگی و کبریایی مخصوص » : شناخت. شخصی به امام حسین(ع) عرض کرد: در تو تکبّر وجود دارد. آن حضرت در پاسخ فرمود
ذات پاك خداست، ولی در من عزّت وجود دارد که خداوند میفرماید: ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین؛ 1 عزّت مخصوص خدا و
رسول او، و مؤمنان است. شخصی به امام حسن(ع) عرض کرد: در تو عظمت و بزرگنمایی وجود دارد. آن حضرت پاسخ داد: بل
فیّ عزة؛ 2 بلکه در من عزّت وجود دارد. سپس آیۀ مذکور را تلاوت کرد. عزّت، براساس روایات اسلامی، تنها در پرتو تقوا و
بندگی خالص خدا به دست میآید. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: لاعزّ أعزّ من التّقوي؛ 3 عزّتی عزیزتر از تقوا و پرهیزکاري نیست. آن
بزرگوار در مناجات با خدا عرض میکرد: إلهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً؛ 4 خدایا! براي من همین عزّت کافی است که بندة
تو هستم. بسیاري از دستورها و برنامههاي عملی اسلام موجب تقویت عزّت است. در میان آنها، از همه آشکارتر، برنامۀ جهاد
اسلامی است که بزرگترین فلسفۀ آن حفظ عزّت مسلمانان است. برهمین اساس، حضرت زهرا(ع) در ضمن شمارش فلسفۀ پارهاي
از احکام، فرمود: جعل الله الجهاد عزّاً للإسلام، و ذلّا لأهل الکفر و النفاق؛ 5 خداوند جهاد را سبب عزّت و شکوه اسلام و ذلّت و
شکست کافران و منافقان قرار داد. عزّت نفس از دیدگاه قرآن قرآن مجید در سه مورد، همۀ عزّت را از آنف خدا میداند و
میفرماید: إنّ العزّة لله جمیعاً؛ 6 همانا همۀ عزّت از آن خدا است. نیز میفرماید: ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین؛ 7 عزّت، مخصوص
خدا و رسول او و مؤمنان است. این آیات بیانگر آن است که خصلت عزّت، از صفات الهی است. آنان که داراي این خصلت
بزرگ هستند، مظهر یکی از صفات الهی میباشند. آخرین آیه حاکی است که رسولخدا(ص) و مؤمنان راستین نیز داراي عزّت
هستند. بنابراین، اگر کسی به سوي صفات و رفتاري برضدّ عزّت برود، قطعاً از مؤمنان راستین نخواهد بود. در قرآن میخوانیم:
أیبتغون عندهم العزّة فإن العزّة لله جمیعاً؛ 8 آیا آنان (منافقان) عزّت را نزد غیرخدا میجویند، (با این که) قطعاً همۀ عزّت نزد
خداست. نیز در قرآن می خوانیم: من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعاً؛ 9 کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد؛ چرا که)
تمام عزّت براي خدا است. بنابر این آیه، پایۀ اساسی و شرط اصلی تحصیل عزّت، اعتقاد به خداست. بنابراین، در کارها و برنامههاي
غیرخدایی، هیچگونه عزّتی به دست نخواهد آمد. ارزش عزّت نفس از دیدگاه روایات در روایات، از عزّت نفس به عنوان یکی از
ارزشهاي مهم و بسیار والا یاد شده است. اکنون از بین صدها روایت، چند روایت را نقل میکنیم: 1. امام حسن مجتی(ع) فرمود:
إذا أردت عزّاً بلاعشیرة، و هیبۀً بلاسلطان، فاخرج من ذلّ معصیۀ الله إلی عزّ طاعۀ الله؛ 10 اگر خواستار عزّت بدون داشتن قوم و
خویش، و طالبف شکوهف بدون سلطنتی؛ از ذلّت نافرمانی خدا به سوي عزّت اطاعت او حرکت کن! 2. در اسلام از هر چیزي که
زمینهساز براي ذّلت انسان میشود، و یا کمترین رابطهاي با ذّلت انسان دارد، نهی شده است. پیامبر(ص) به اصحاب خود فرمود: ألا
تبایعونی؟ آیا با من بیعت نمیکنید؟ اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا! ما با تو بیعت میکنیم. پیامبر(ص) فرمود: تبایعونی علی
أن لاتسألوا النّاس شیئاً؛ 11 با من چنین بیعت کنید که هیچ چیز را از مردم تقاضا نکنید. از این ماجرا به بعد، اصحاب به قدري مراقب
بودند که از کسی تقاضایی نکنند، حتّی اگر سوار بر مرکب بودند و تازیانه از دستشان برزمین میافتاد، به کسی نمیگفتند آنرا به
اگر یکی از شما ریسمانی بردارد و براي جمع کردن » : ما بده، بلکه خودشان پیاده میشدند و آنرا برمیداشتند. آن حضرت فرمود
هیزم به بیابان برود و کولهباري از هیزم بر کول گیرد و آنرا بیاورد و بفروشد، و از مزد آن معاش زندگی خود را تأمین کند و
3. امام صادق(ع) فرمود: شیعتنا من لایسأل النّاس شیئاً و لو مات .« آبرویش را حفظ کند، براي او بهتر از تقاضاي کمک کردن است
جوعاً؛ 12 شیعۀ ما از مردم چیزي را تقاضا نمیکند گرچه از گرسنگی بمیرد. 4. نیز فرمود: من سأل من غیر فقر فإنّما یأکل الخمر؛ 13
. کسی که فقیر نیست ولی تقاضاي کمک مالی کند؛ همانا شراب میخورد (یعنی گناهش همانند شرابخواري سنگین است). 5
امام سجاد(ع) فرمود: ما أحبّ أن لی بذل نفسی حمر النّعم؛ 14 دوست ندارم داراي شتران سرخ مو (و ثروت کلان) باشم، ولی در
برابر تحصیل آن، لحظهاي تن به ذلّت دهم. 6. امام باقر(ع) فرمود: طلب الحوائج إلی النّاس استلاب للعزّ... و الیأس عمّا فی أیدي
النّاس عزّ المؤمن فی دینه؛ 15 حاجت خواستن از مردم، موجب سلب عزّت خواهد شد، و قطع امید از آنچه در دست مردم است، مایۀ
صفحه 31 از 67
. عزّت مؤمن در دینش میباشد. 7. امام صادق(ع) فرمود: عزّ المؤمن إستغناؤه عن النّاس؛ عزّت مؤمن، بینیازي او از مردم است. 8
امام صادق(ع) فرمود: إنّ الله تبارك و تعالی فوّض إلی المؤمن أموره کلّها و لم یفوض إلیه أن یذلّ نفسه؛ 16 همانا خداوند متعال
همۀ کارهاي مؤمن را به خود مؤمن واگذار نموده، جز این که به او اجازه نداده است خود را ذلیل کند. 9. نیز فرمود: لاینبغی
للمؤمن أن یذلّ نفسه، قیل له و کیف یذلّ نفسه؟ قال یتعرّض لما لایطیق؛ 17 سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل کند، سؤال شد:
چگونه خودش را ذلیل میکند؟ فرمود: خود را در معرض کاري که از او ساخته نیست، قرار دهد. 10 . امام صادق(ع) فرمود: من
سأل النّاس و عنده قوت ثلاثۀ أیّامف لقی الله تعالی یوم یلقاه و لیس فی وجهه لحم؛ 18 کسی که غذاي سه روز را دارد و از مردم
تقاضاي کمک کند، روز قیامت با خداوند ملاقات کند در حالیکه در صورتش گوشت نیست. عزّت در گفتار امام حسین(ع) امام
حسین(ع) در ماجراي کربلا و بیعت نکردن با یزید، دربارة عزّت نفس و دوري از ذلّت، بسیار سخن گفت، به عنوان نمونه فرمود:
موت فی عزّة خیر من حیاة فی ذلّ؛ 19 مرگ با عزّت، بهتر از زندگی با ذّلت است. نیز در روز عاشورا فرمود: ألا و إنّ الدّعی بن
الدّعیّ، قد رکزنی بین اثنتین؛ بین السّلّۀ و الذّلّۀ، و هیهات منّا الذّلّۀ، یأبی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون، و حجور طابت و طهرت و
أنوف حمیّۀ، و نفوس أبیّۀ من أن نؤثر طاعۀ اللّئام علی مصارع الکرام؛ 20 آگاه باشید! فرومایۀ پسر زنازاده، مرا بین دو راهی مرگ و
ذلّت قرار داده است؛ بسیار دور است ذلّت از ما، خداوند و رسولش ما را از پذیرفتن ذلت باز داشته است. همچنین مؤمنان و
پرورشیافتگان دامنهاي پاك و ارجمند، اندیشههاي بزرگ و شکوهمند و شخصیتهاي غیور و عزّتمند نخواستهاند که ما اطاعت
فرومایگان پست را برکشته شدن در قتلگاه بزرگ مردانف بلند همّت ترجیح دهیم و ذلّت را بپذیریم. نیز فرمود: الموت خیر من
رکوب العار و العار أولی من دخول النّار 21 مرگ، بهتر از ننگ ذلّت در برابر یزید است. ننگ (ظاهري شکست در جنگ) بهتر از
ورود در آتش دوزخ میباشد. لا والله لا أعطیکم بیدي إعطاء الذلیل و لا أفرّ فرار العبید؛ 22 نه، به خدا سوگند! دست ذلت به سوي
شما دراز نمیکنم، و همچون بردگان نمیگریزم. نمونهها در زندگی سازنده و درخشان امامان معصوم(ع) و شاگردانشان،
نمونههایی بسیار زیبا و بالنده از عزت نفس در برابر طاغوتها و دیکتاتورهاي عصرشان وجود دارد که به زندگی آنان،
درخشندگی والایی بخشیده است. که بعضی از آنها را میآوریم: نمونۀ اول: گروهی از انصار (مسلمانان مدینه) به پیامبر(ص)
گروه انصار: حاجت ما بسیار بزرگ است. «؟ چه حاجتی دارید » : عرض کردند: اي رسول خدا! براي حاجتی نزد شما آمدهایم. پیامبر
گروه انصار: حاجت ما این است که در پیشگاه پروردگارت، بهشت را براي ما ضمانت کنی. «؟ بگویید، بدانم چیست » : پیامبر
با یک شرط، چنین ضمانتی » : پیامبر(ص) سرش را به زیر افکند، سپس عصایش را چند بار به زمین زد و سرش را بلند کرد و فرمود
آنان تعهّد دادند در زندگی از احدي .« را براي شما میکنم: أن لاتسألوا أحداً شیئاً؛ از هیچکس (جز خدا) چیزي را تقاضا نکنید
تقاضا نکنند، تا آنجا که اگر یکی از آنان در سفر بود، و سواره حرکت میکرد، و تازیانهاش به زمین میافتاد، خوش نداشت به
کسی بگوید: تازیانه را به من بده، بلکه خودش پیاده میشد و تازیانهاش را برمیداشت، یا اگر یکی از آنان در کنار سفره دستش به
آب نمیرسید، به کسی نمیگفت: آب را به من بده، بلکه خودش برمیخاست و ظرف آب را برمیداشت. 23 نمونۀ دوم: مفضّل
بن قیس از یاران امام صادق(ع) بود. او روزي نزد امام صادق(ع) رفت و به بیان گرفتاريها و رنجهاي زندگی خود پرداخت. امام
با این پول زندگیت را » : صادق(ع) به کنیز خود دستور داد کیسهاي که محتوي چهارصد درهم بود، به او بدهد، آنگاه به او فرمود
بسیار »: مفضّل عرض کرد: منظور من از بیان شرح حال خود، این بود که در حقّ من دعا بکنید. امام صادق(ع) فرمود .« بهبود بخش
و در پایان به مف ّ ض ل فرمود: إیّاك أن تخبر النّاس بکلّ حالک فتهوّن علیهم؛ 24 از بازگو کردن همۀ شرح « خوب، دعا هم میکنم
حال خود براي مردم، پرهیز کن؛ تا خوار نشوي. نمونۀ سوم: هارون به وزیر خود، یحیی بن خالد برمکی دستور داد، موسی بن
جعفر(ع) را از غل و زنجیر آزاد کند و سلامش را به او برساند و بگوید: پسر عمویت (هارون) میگوید: من سوگند یاد کرده بودم
که تو را آزاد نسازم، تا اقرار کنی که با من رفتار بدي کردهاي و از من درخواست عفو نمایی. اقرار تو ننگی برایت ندارد
صفحه 32 از 67
درخواست عفو تو از من، موجب نقص و عیب تو نخواهد بود. این پیام رسان من (یحیی بن خالد) مورد اطمینان من و وزیرم
میباشد، از او درخواست عفو کن؛ به مقداري که مرا از مسئولیت سوگند برهاند. آنگاه به سلامت! هرکجا خواهی برو. یحیی پیام
ابا علی! مرگ من فرا رسیده است و بیش از یک هفته، در این دنیا » : هارون را به آن حضرت رساند. امام کاظم(ع) به یحیی فرمود
نخواهم ماند... . از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستادة من نزد تو میآید و آنچه را (در مورد وفات من) دیده، به تو خبر
میدهد، و تو به زودي در فرداي قیامت در پیشگاه عدل الهی زانو بر زمین میزنی و در آنجا روشن میشود که ستمگر
25 به این ترتیب، آن بزرگ مرد الهی در سختترین شرایط، با کمال صلابت در برابر هارون ایستاد و تقاضاي عفو نکرد و «؟ کیست
مرگ با عزّت را بر زندگی ذلّت بار ترجیح داد. نمونۀ چهارم: بختیشوع که از پزشکان ماهر بود، براي درمان یکی از خلفا که دل
درد شدیدي داشت، به بالین او آمد. پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد و او خورد ولی خوب نشد.
بختیشوع به خلیفه گفت: آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم. بنابراین، درد تو با برنامۀ طبّی، درمان نمییابد؛
مگر شخصی که دعایش به استجابت میرسد و در پیشگاه خدا مقامی دارد، براي تو دعا کند. خلیفه به یکی از دربانان گفت:
موسی بن جعفر(ع) را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم(ع) را آورد. مأمور در مسیر راه، راز و نیاز و دعاي امام کاظم(ع) را
میشنید. امام کاظم(ع) به دربار نرسیده بود که خلیفه شفا یافت. خلیفه به امام عرض کرد: به حق جدّت، محمّد مصطفی(ع)! بگو:
براي من چگونه دعا کردي؟ امام کاظم(ع) فرمود، گفتم: اللّهم کما أریته ذلّ معصیته، فأره عزّ طاعتی؛ 26 خدایا! همانگونه که نتیجه
ذلّت بار گناه او را به خودش نشان دادي، نتیجۀ عزّت بخش اطاعت مرا نیز به او نشان بده. امام کاظم(ع) با این دعاي خویش، به
خلیفه فهماند که نتیجۀ گناه، ذلت است و نتیجۀ عبادت، عزت. نمونۀ پنجم: امام کاظم(ع) در زندان بسیار خوفناك سندي بن
شاهک بود. هارون توسّط ربیع (وزیر دربار) براي آن حضرت پیام داد: من ربیع را مأمور کردهام تا هرگونه غذا خواستی براي تو
آماده سازد. آنچه میل داري بدون مضایقه از او بخواه ... . ربیع به زندان رفت، دید امام مشغول نماز است. صبر کرد تا نماز امام
تمام شود. همین که نماز امام تمام میشد، بیدرنگ برمیخاست و به نماز دیگر مشغول میشد. سرانجام ربیع در آخرین جملۀ
یکی از نمازهاي امام، پیش آمد و پیام هارون را به امام کاظم(ع) ابلاغ نمود. امام کاظم(ع) بیآنکه به ربیع توجّه کند، فرمود: لا
حاضر مالی فینفعنی، و لم أخلق سئولًا؛ 27 اموالم نزد من حاضر نیست تا مرا بهره مند سازد و خداوند مرا تقاضا کننده از خلق
نیافریده است. سپس بیدرنگ برخاست و به نماز ایستاد. ربیع نزد هارون بازگشت و دیدهها و شنیدههاي خود را به هارون گزارش
داد. هارون به ربیع گفت: نظرت دربارة موسی بن جعفر(ع) چیست؟ ربیع پاسخ داد: اگر خطی در زمین کشیده شود و موسی بن
جعفر(ع) داخل آن گردد و سپس بگوید: از آن خارج نمیشوم، هرگز از آن خارج نخواهد شد! هارون گفت: راست میگویی.
نمونۀ ششم: ابوذر غفاري شاگرد ممتاز پیامبر(ص) و علی(ع) بود. عثمان در عصر خلافت خود، کیسۀ پولی را به غلامش داد و
گفت: این کیسه را ببر و به ابوذر بده. اگر پذیرفت، تو را آزاد میکنم. غلام، کیسه را گرفت و با ذوق و شوق، خود را به ابوذر
رسانید و آنرا به ابوذر داد، امّا هرچه اصرار کرد نپذیرفت. غلام گفت: آزادي من بستگی به پذیرش تو دارد؛ اگر این کیسۀ پول را
نپذیري من آزاد نخواهم شد. ابوذر که بزرگ مردي عزت مدار بود، و حاضر نبود به هیچ وجهی عزت خود را در برابر عثمان
کمرنگ کند، در پاسخ غلام گفت: إن کان فیها عتقک، فإنّ فیها رقّی؛ 28 اگر آزادي تو در گروف این کار است، بندگی من نیز
در گروف آن است. ابوذر، عزت خود را به پول وافر عثمان نفروخت؛ با اینکه در آن وقت تهیدست بود و نیاز بسیار به آن پول
داشت. روزي عثمان با ابوذر ملاقات کرد و هدایایی به او داد، ولی ابوذر نپذیرفت و گفت: لاحاجۀ لی فی ذلک، یکفی أباذر ثقته
بالله؛ 29 نیاز به این امور ندارم. براي ابوذر، توکّل و اطمینان به خدا کافی است. ابوذر همواره دعایی میخواند که جبرئیل به
دعاي ابوذر این بود: اللّهم إنّی أسألک الأمن و الإیمان بک، و .« دعاي ابوذر در آسمان معروف است » : پیامبر(ص) عرض کرد
التّصدیق بنبیّک، والعافیۀ من جمیع البلاء، والشّ کر علی العافیۀ، و الغنی عن شرار النّاس؛ 30 خدایا! امنیت و ایمان را از تو میخواهم.
صفحه 33 از 67
همچنین تصدیق پیامبرت، و عافیت از همۀ بلاها و شکرگزاري برعافیت، و بینیازي از انسانهاي بد را، از درگاهت میخواهم.
که اساس عزت و سربلندي یک مسلمان است، دعاي همیشگی ابوذر بود، او محتواي این دعا را در « بینیازي از انسانهاي بد » جملۀ
همۀ ابعاد زندگیش عینیّت بخشید. نمونۀ هفتم: یکی از اصحاب حضرت رضا(ع) به نام احمدبن محمد بن ابینصر، به آن حضرت
عرض کرد: قربانت گردم! براي اسماعیل بن داود نامهاي بنویس و سفارش کن تا مرا (از اموال دنیا) بهرهمند سازد. امام رضا(ع)
31 نمونۀ هشتم: ابراهیم .« دریغم میآید که از او و امثال او چیزي را تقاضا کنی. به مال من تکیه کن و خود را بینیاز ساز » : فرمود
خلیل(ع) براي پیدا کردن مهمان از خانه بیرون رفته بود. هنگامی که به خانه بازگشت، مرد یا شبیه مردي را در خانه دید، پرسید:
ابراهیم(ع) دریافت که .« با اجازة پروردگار خانه، وارد شدهام » : او سه بار جواب داد «؟ کیستی و با اجازة چه کسی وارد خانه شدهاي »
خداوند مرا به سوي بندهاي که او را به عنوان خلیل (دوست خالص) خود » : او جبرئیل است، خدا را شکر نمود. جبرئیل گفت
جبرئیل گفت: او تو هستی. ابراهیم «. او کیست تا خدمتگزارش گردم » : ابراهیم گفت «. برگزیده، فرستاده است تا به او مژده بدهم
جبرئیل گفت: لأنّک لم تسأل شیئاً قطّ، و لم تفسأل قطّ فقلت: لا؛ 32 زیرا تو هرگز از کسی «؟ براي چه من خلیل خدا شدهام » : گفت
تقاضایی نکردي، و هرگز کسی از تو تقاضایی نکرد مگر اینکه پاسخ مثبت به او دادي. پینوشتها ?: برگرفته از: آموزههاي
، اخلاقی رفتاري امامان شیعه(ع)، نوشتۀ محمدتقی عبدوس و محمد محمدي اشتهاردي 1. منافقون ( 63 ) آیۀ 8؛ بحارالأنوار، ج 44
، 5. اعیان الشیعه، ج 1، ص 316 . 4. بحارالأنوار، ج 77 ، ص 400 . 3. نهجالبلاغه، حکمت 371 . 2. همان، ج 46 ، ص 106 . ص 198
7. منافقون . نظیر این مطلب در نهجالبلاغه، حکمت 252 آمده است. 6. نساء( 4) آیۀ 139 ؛ فاطر( 35 ) آیۀ 35 و یونس( 10 ) آیۀ 65
. 12 و 13 . 11 . همان، ج 96 ، ص 158 . 10 . بحارالأنوار، ج 44 ، ص 139 . 9. فاطر ( 35 ) آیۀ 10 . 8. نساء( 4) آیۀ 139 . 63 ) آیۀ 8 )
. 17 . همان، ص 46 . 16 . فروع کافی، ج 5، ص 63 . 15 . بحارالأنوار، ج 75 ، ص 112 . همان. 14 . مستدرك الوسائل، ج 2، ص 464
20 . تاریخ طبري، ج 6، ص 235 و مقتل الحسین مقرّم، . 19 . بحارالأنوار، ج 44 ، ص 192 . 18 . ثواب الأعمال (ترجمه شده)، ص 630
25 . مناقب . 24 . بحارالأنوار، ج 47 ، ص 44 . 23 . فروع کافی، ج 4، ص 21 . 21 و 22 . مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 68 . ص 247
28 . کشکول شیخ بهایی، ج 1، ص . 27 . انوارالبهیّه، ص 303 304 . 26 . بحارالأنوار، ج 48 ، ص 140 . آل ابیطالب، ج 4، ص 290
، 31 . وسائل الشیعه، ج 6، ص 394 و اصول کافی، ج 2 . 30 . اصول کافی، ج 2، ص 587 . 29 . جمهرة الاولیاء، ج 2، ص 46 .263
. 32 . بحارالأنوار، ج 12 ، ص 13 . ص 149
اشغال عراق در ایمان مسیحیان صهیونیست
تحلیلگران و نویسندگان در مسئلۀ اشغال عراق بهوسیله ایالات متحده بر جوانب استراتژیک و سیاسی تمرکز نمودهاند. در حالیکه
جنبۀ دیگري نیز وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است که همان جنبۀ مذهبی موضوع میباشد. چون دعوتها و
خواستههایی که پیرامون آغاز جنگ علیه عراق و اشغال این کشور میشد، همه از تصورات، برداشتها و اعتقادات مجموعهاي
معروف هستند. آنها علاوه بر اینکه همگام و همخوان برنامهها و سیاستهاي آمریکا « مسیحیان صهیونیست » نشأت میگرفت که به
بودند، براي این اشغال تفسیري مذهبی و دینی قائل بودند. به عبارت دیگر آنها اعتقاد داشتند، اشغال عراق تأکیدي است بر
پیشگوییهاي ذکر شده در کتاب مقدس و این یکی از سلسله حوادثی است که قبل از بازگشت دوم مسیح موعود به وقوع
کتاب « حرفی » میپیوندد. مسیحیان صهیونیست، پیرو مکتبی در اندیشه و ایدئولوژي آیین مسیحیت هستند که بر تفسیر ظاهري و
مقدس تکیه میکند، همچنین بر پیشگوییها براي فهم حوادث تاریخی و تفسیر آنها تکیه دارد، به همین دلیل در میان سایر فرقهها و
شعبههاي آیین مسیحیت، بیهمتا و یکتایند. پایۀ اصول و مبادي این مکتب در قرن نهم ریخته شد و در راستاي مطالعۀ ویژة کتاب
مقدس (هر دو عهد جدید و قدیم) و برداشت مفاد آن عنوان کردند، جهان میبایست هفت دوره 1 را طی کند و به همین دلیل این
صفحه 34 از 67
2 نامیده شد. برحسب اعتقادات پیروان این مکتب، جهان اکنون در مرحلۀ ششم خود قرار دارد که زمینهساز « تقدیریسم » مکتب
دومین ظهور مسیح است. طبق پیشگوییها میبایست حوادث بزرگ و فجایع و مصایب و بلایایی که مشابه آن تاکنون دیده نشده
ختم خواهد شد. در این نبرد، مسیح بر دشمن خویش پیروز « آرمگدون » است، در این دوره بهوقوع بپیوندد که به نبرد سرنوشتساز
« هزارهگرایان » شده و حکومت عادلانه وعدالت گستر خویش را بر روي جهان براي هزار سال آغاز خواهد گرد، به همین دلیل اینان
هم نامیده میشوند. اکثر کسانیکه به افکار و اندیشههاي این مکتب ایمان دارند، در ایالات متحده بهسر میبرند و دهها میلیون نفر
تخمینزده میشوند، که تعدادي از آنها به کنگره راه پیدا کردهاند و برخی دیگر نیز در مراکز حساس دولت آمریکا مشغول به کار
هستند. این اعتقاد وجود دارد که جورج بوش، رئیس جمهور کنونی آمریکا، از پیروان این مکتب است و در گردهماییها و
نشستهاي تحقیق و بررسی در کتاب مقدس، که یاران و پیروان این مکتب به عنوان بخشی از آداب و رسوم و سنن مذهبی خویش
بر آن تأکید بسیار دارند، حضور داشته است. در دولت کنونی آمریکا دوستان و حاضران در این مراسم مذهبی حضور دارند، از
تأثیر ،« بیلی گراهام » ، معروف است که وي از واعظ معروف و مشهور مسیحی صهیونیست ،« دان ایوانز » ، جمله وزیر بازرگانی آمریکا
خواست در مراسم تحلیف و جشنف به ریاست جمهوري رسیدن بوش، سنت « فرانکلین گراهام » میپذیرد. گراهام از پسر خویش
ایراد موعظۀ مذهبی را به جا آورد. مسیحیان صهیونیست اعتقاد دارند، پیشگوییها، به اشغال عراق به عنوان زمینۀ ظهور مجدد
در عهد جدید استناد میجویند. آنها میگویند، با « رؤیاي یوحنا » مسیح اشاره دارند و در این زمینه به پیشگوییهاي وارده در سفر
یاد « بابل » اینکه اکثر این پیشگوییها مبهم و سمبلیک هستند، اما متون مربوط به عراق واضح و آشکارند و در آنها از عراق به نام
14 میخوانیم: پس فرشتۀ دوم، در / شده است و در کتاب مقدس براي اشاره به این کشور از این نام بسیار برده شده است. در آیۀ 8
16 میخوانیم: / پی او آمد و گفت، بابل عظیم که از جام ظلم و ستم وجود خود، سایر ملل را سیراب نموده بود، سقوط نمود. و در 8
رعد و برق و صداهاي وحشتناکی به گوش رسید و زلزلۀ بزرگی به وقوع پیوست، زلزلهاي که به سان آن در تاریخ به وقوع نپیوسته
بود. شهر بزرگ به سه بخش تقسیم شد و شهرهاي ملل از هم فروپاشید و خداوند نام بابل بزرگ را برد تا خشم و غضبش آن را در
17 میخوانیم: بر پیشانی آن نامی نوشته شده بود که راز در آن وجود داشت و آن نام بابل بزرگ با ظلم و ستم و / برگیرد. و در 5
18 این سفر نیز آمده است: پس از آن فرشتۀ دیگري را دیدم که از آسمان به سوي زمین / زشتی ها و پلیديهاي زمین بود. و در 1
فرود میآمد و جایگاه عظیم و بزرگی داشت تا بهگونهاي که زمین از عظمت و قدرتش نورانی گردید. پس با صدایی بلند فریاد
مسیحی صهیونیست که به روایاتش دربارة این پیشگوییها معروف و ،« تام مهی » . زد، بابل سقوط نمود، بابل بزرگ سقوط کرد
مشهور است، میگوید: بابل سرمنشأ تمام ادیان دروغین و اورشلیم سرمنشأ عقیدة درست و برحق است. همانگونه که این افراد
اعتقاد دارند، جنگها و درگیريهایی که در نزدیکی فرات طی حمله آمریکا به عراق به وقوع پیوست، تأکیدي است برآنچه در
9 میخوانیم: سپس به فرشتۀ ششم که شیپور را حمل میکرد، گفت: چهار فرشتۀ در بند بر روي رود / این سفر آمده است و در 14
بزرگ فرات را آزاد کن، پس چهار فرشته آزاد شدند و براي ساعت، روز، ماه و سال آماده گشتند تا یک سوم مردم را بکشند. با
اینکه عراق پیش نیز اشغال شده بود، اما مسیحیان صهیونیست اعتقاد دارند، اشغال عراق توسط آمریکا با دومین ظهور مسیح مرتبط
شهر بزرگ به » : است و چه بسا درخواست این افراد جهت تقسیم عراق به سه بخش در واقع تحقق آیۀ فوقالذکر بود که میگفت
این فرقه، لشکري از مبشرین و مبلغین خویش را به عراق فرستاد تا عراقیها را قانع نمایند، اشغال کشورشان .« سه بخش تقسیم شد
دربارة این مأموریت و وظیفۀ تبشیري و « فرانکلین گراهام » . بوده است که میبایست به آن تن در دهند « تدبیر و خواست الهی »
تبلیغی میگوید: ما در آنجا (در عراق) بیانگر احساسات و علاقۀ خود به ایشان هستیم و من به عنوان یک مسیحی و به نام مسیح
دست به این کار میزنم. مطابق اعتقادات این افراد، بسیاري از متون کتاب مقدس بویژه مطالبی که در سفر حزقیال آمده است، بر
لزوم گردآمدن یهود در فلسطین تأکید مینماید تا دولت خویش را برپا دارند و نقش خود را ایفا نمایند. مسیحیان صهیونیست با
صفحه 35 از 67
تمام وجود، حتی قبل از جنبش صهیونیسم براي تحقق این پیشگویی تلاش میکنند و پس از تأسیس دولت اسرائیل، همچنان
یهودیان را از سراسر جهان گرد میآورند و هرکس را که میل به مهاجرت دارد با پول و کمکهاي دیگر یاري و فریب میدهند تا
به اسرائیل مهاجرت کند. آنها داراي دهها سازمان و جمعیت هستند که به همین منظور تأسیس شدهاند و مهمترین این سازمانها در
15 سفر تکوین آمده است، میخواهند دولت اسرائیل از / است. آنها مطابق آنچه در 18 « سفارت بینالمللی مسیحیت » قدس به نام
نیل تا فرات کشیده شود: به نسل و فرزندان تو این سرزمین را خواهم داد که از نیل تا رود بزرگ فرات است. به همین دلیل،
مخالف ایدة زمین در مقابل صلح هستند و از اسرائیل میخواهند، سرزمینهاي اشغالی را به خود ملحق نماید. همچنین خواهان
تخریب حرم شریف قدس هستند تا به جاي آن هیکل سوم ساخته شود. مسیح هنگام ظهور به این هیکل آمده و در آن شعائر و
آداب و رسوم قربانی کردن را مطابق شریعت موسی به جا میآورد. آنها این خواستۀ خویش را علناً بیان میکنند، حتی اگر این
موضوع به جنگ ایشان با مسلمانان بیانجامد، اگرچه آنها انتظار چنین جنگی را دارند. از جمله اعتقادات آنها، دید ایشان به یهود
است که آنها را ملت برگزیده به شمار میآورند، برعکس اعتقاد سایر و اکثر کلیساهاي دیگر، آنها با هرکه با یهود به دشمنی
برخیزد، دشمن هستند. از دید این افراد فلسطینیها، اعراب و مسلمانان دشمنان یهود هستند که میبایست با ایشان جنگید. آنها
آشکار و علناً به این موضوع در گردهمایی ها و نشستهایشان اشاره و آن را در ادبیاتشان منتشر میکنند. به همین دلیل متهم
اسلام را » پسر در یکی از کتابهایش « گراهام » ساختن اعراب و مسلمانان به تروریسم امري عادي و معمول است، تا اندازه اي که
به شمار میآورد. آنها ایالات متحده را تشویق و ترغیب « دین شرارت و قرآن را تحریک کننده و برانگیزانندة خشونت و عنف
مشارکت نماید و از این دولت میخواهند به مقابله با هر قدرتی « تروریسم » میکنند، دست به دست اسرائیل داده و در جنگ علیه
در جهان اسلام برود که خطري علیه دولت عبري به شمار میآید. آنها اعتقاد دارند، جهان به سوي بدي و ناپاکی و پلیدي پیش
از جمله واعظان معروف این « پت رابرتسون » . میرود، چون پیشگوییهاي کتاب مقدس به نظر ایشان برچنین نکتهاي تأکید میکند
مکتب، در این باره میگوید: امور و مسائل جامعه باید به سوي بدي و پلیدي و نه به سوي خوبی و نیکی پیش رود. مسیحیان
میبایست تلاش نمایند، بازگشت مسیح به تعویق نیفتد. به همین دلیل اهمیتی نمیدهند که چه ضررها و زیانهاي محیط زیستی به
جهان وارد میشود. همچنین نسبت به بسیاري از مردم بیتوجه هستند. جنگها در نظر ایشان باعث ظهور مسیح خواهد شد، به
همین دلیل تلاشی جهت توقف آنها تا تشویق مردم به صلاح و آرامش نمینمایند، چون صلح از دید ایشان پیش از بازگشت مسیح
واعظ تلویزیونی، اینگونه اشاره میکند و میگوید: تا پیش از ظهور مسیح، منجی ،« جیم رابیسون » محقق خواهد شد. به این نکته
صلحی وجود نخواهد داشت و هر دعوت به صلحی که پیش از ظهور و بازگشت او صورت گیرد، بدعت، نوآوري، کفر و مخالفت
یکی از ناظران بر پایگاههاي اینترنتی عنوان میکند، « تد استراتبرگ » با خواست و سخن خدا و علیه مسیح است. بهگونهاي که
حوادث یازده سپتامبر زمینهساز ظهور مسیح است و در این باره میگوید: برخی از کسانی که به پیشگوییها اعتقاد دارند، اندوهی
دروغین از خود نشان میدهند، چون میبینند که جان خود و آنها برخلاف میلشان براي ظهور مسیح در حال قربانی شدن است.
.Dispensations. 2. Dispensationalism . پینوشتها: 1
جهان در بحران- 4
بحران آلودگی سفرههاي زیرزمینی سامشوار سینگ 1 اشاره: شاید در هیچ دوره از دورانهاي بیشماري که کره خاك در عمر
طولانی خود شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان اینگونه دستخوش بحرانها و التهابهاي گوناگون و فراگیر نبوده است؛
بحرانهاي سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیستمحیطی و ... . فقط کافی است یکی از روزنامههاي صبح یا عصر را ورق
بزنید تا در صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبهرو شوید. جنگ، نبردهاي داخلی، کودتا،
صفحه 36 از 67
نسلکشی، جنایت علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر، قحطی، گرسنگی، فقر، شکاف طبقاتی، قتل،
جنایت، ناامنی، آدمربایی، شکنجه، روسپیگري، همجنسبازي، سقط جنین، گرم شدن کره زمین، کمبود منابع آب، خشکسالی،
زلزله، بیماريهاي کشنده و ... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار جهان مخابره میشود. راستی چه اتفاقی افتاده
است؟ بشر در چه باتلاق خود ساختهاي گرفتار آمده که هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در آن فرو میرود؟ آیا براي این
بحرانهاي فراگیر جهانی میتوان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست راهی براي برون رفت از این بحران پیدا کند؟
آیا این همه بحران و التهاب، این همه ظلم و بیعدالتی، این همه فساد و تباهی، اینهمه ... براي بازگشت انسان از راهی که براي
اراده جهان در پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این فرموده پروردگار حکیم را مورد توجه قرار دهد که:
ظهرالفساد فی البّر و البحر بما کسبت أیدي الناس لیذیقهم بعض الذي عملوا لعلّهم یرجعون. به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم
آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.
آري، وقت بازگشت فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مهار این بحرانها و اظهار
که تنها نجاتبخش او از این همه ظلم و فساد و تباهی است سر به آستان پروردگار خویش « ولیّ خدا » پشیمانی از پشت کردن به
ساید و ناله سر دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ولیّ
خود و پسر دختر پیامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز، تا آنکه همه مظاهر باطل را نابود سازد و حق را ثابت
تقدیم شما خوانندگان عزیز شده، نمادهاي مختلف بحرانهایی که « جهان در بحران » گرداند. در سلسله مقالاتی که تاکنون با عنوان
امروز جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار میگیرد تا عمق و گستردگی این بحرانها بیش از پیش روشن شود و
عجز و ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد. باشد تا از این رهگذر همه ما به ضرورت ظهور آخرین
حجت براي پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها واقف و فرج آن حضرت را با همه وجود از خداوند
متعال خواستار شویم. یکی از پیامدهاي زندگی مدرن که با افزایش جمعیت شهري، استفاده روزافزون از مواد شیمیایی، تولید
سرسامآور زباله و ... همراه شده است، بحران تهدید منابع آب شرب بشر است. دامنه چنین بحرانی نیز صرفا به کشورهاي توسعه
یافته خلاصه نمیشود و راهکارهاي فنی نیز نتوانسته از شدت این معضل بکاهد. همچنین گسترش کشاورزي صنعتی و رشد
سرسامآور نیز به تهدیدي علیه این منابع حیاتی بشر و طبیعت تبدیل شده است. در این شماره به بررسی این بحران میپردازیم. میزان
بالاي استفاده از مواد شیمیایی و افزایش تولید زباله در دهههاي اخیر، روز بهروز بر حجم آلودگی منابع زیرزمینی آب افزوده است.
این پدیده میتواند به مثابه بحرانی تدریجی تلقی شود که همه جهان را متأثر از خود میسازد. به رغم آنکه آب ارزشمندترین ماده
روي زمین است، اما همواره مورد غفلت قرار گرفته است و حتی در غالب موارد به عنوان آخرین آرامگاه زباله شناخته میشود.
مطالعات متعدد، حکایت از نیاز روزافزون ما به این ماده دارد؛ نیازي که اهمیت آن فراتر از نفت و طلاست. در حالی که 97 درصد
آبهاي شیرین جهان در سفرههاي زیر زمینی ذخیره شده است، اما بیش از یک سوم مردم جهان در مناطقی متراکم به سر میبرند
که تنها دو درصد از کل سطح زمین را میپوشاند. همین تمرکز جمعیت و نیروي کار است که کارخانهها و مراکز کاري مختلف را
به مناطق شهري کشانیده است. سفرههاي زیرزمینی در این مناطق، منعکس کننده تنوع و انباشتگی روزافزون فعالیتهاي بشري
برفراز آنها است که در غالب مزارع صنعتی و کارخانهها تجلی یافته است. یکی از عوامل چنین آلودگیاي آن است که در اکثر
این مناطق، مردم آموختهاند که رهایی یافتن از زباله، به نحوي که در دید نباشد و بوي آن هم مشکل آفرین نباشد، در گروي
استفاده از زمین به عنوان یک نظام اکولوژیکی محصور است. شیوههاي معمول رهایی از زباله را میتوان در استفاده از
گورستانهاي زباله، سیستم فاضلاب و حوضچههاي مخصوص نگهداري زباله دانست که خود اینها اصلیترین عوامل آلودگی
شیمیایی منابع و سفرههاي زیرزمینی آب است. در ایالات متحده، همه ساله حدود دو میلیون کیلوگرم مواد شیمیایی تنها از طریق
صفحه 37 از 67
3 میلیون نفر از مردم این کشور را آلوده ساخته است. هنوز هم در / سیستم فاضلاب به زیرزمین رها میشود که آب آشامیدنی 1
بسیاري از کشورها، کارخانهها پسماندههاي خود را به داخل زمین میفرستند که چنین زبالههایی در کنار گورستانهاي زباله، علل
اصلی آلودگی منابع زیرزمینی آب را تشکیل میدهند. در کشورهاي صنعتی که زبالههاي آلوده و سمی بهطور معمول در منابع و
تانکرهایی در زیرزمین دفن میشوند، با گذشت زمان این مواد به داخل زمین نشت میکنند. به عنوان نمونه، مقامات محلی در
منطقه سیلکون کالیفرنیا یعنی منطقهاي که صنایع الکترونیکی زبالههاي خود را در تانکرهاي زیرزمینی دفن میکنند، اعلام کردهاند
که در 85 درصد موارد، مواد آلوده این تانکرها، به داخل زمین نشت میکنند. این منطقه که به عنوان بزرگترین محل تخلیه زباله
آمریکا شناخته میشود، بیش از دیگر نقاط این کشور برمنابع زیرزمینی آب تأثیرگذار است. امروزه 60 درصد مواد سمی مایع یعنی
34 میلیارد لیتر از حلالها، فلزات سنگین و مواد آلوده رادیواکتیو مستقیماً به داخل زمین فرستاده میشود. اگرچه به ظاهر این مواد
به اعماق زمین میرود، اما بررسیها حکایت از آن دارد که سفرههاي زیرزمینی آب در مناطق فلوریدا، تگزاس، اوهایو و اوکلاهاما
در هند، به واسطه آلوده « جیپور » در چین و « شینانگ » به این زبالهها آلوده شدهاند. هماکنون شهرهاي متعددي از جهان همچون
بولیوي که منابع « سانتاکرز » شدن و غیرقابل استفاده بودن سفرههاي زیرزمینیشان، به دنبال یافتن منابع جایگزین هستند. در
وسفرههاي زیرزمینی در نتیجه ورود سولفاتها، نیتراتها و کلریدهاي تخلیه شده در این مناطق آلوده شدهاند، آب بحرانی جدّي
است. در مناطقی که استفاده از منابع جایگزین به سادگی مهیا نیست، استفاده از فیلترهاي تصفیه پیشرفته در حال رواج است که البته
در مناطقف با آلودگی بالا، یقیناً صدها فیلتر بایستی بهکار گرفته شود تا دسترسی به آب قابل شرب میسر گردد. امروزه تنها در
که معمولترین « آترازین » آمریکا، سالانه 400 میلیون دلار صرفاً با هدف پاکیزه ساختن آب از یک ماده شیمیایی یعنی « میدوست »
آفتکش وارد شده به منابع و سفرههاي زیرزمینی آب است، هزینه میشود. مهمترین نمونهها به مناطقی مربوط میشود که استفاده
و تخلیه مواد شیمیایی در همین دهههاي اخیر افزایش یافته است. به عنوان مثال، بررسی بیست و دو منطقه مهم صنعتی در هند
از جمله دانشمندان آمریکایی است « جک بارباش » . حکایت از آن دارد که سفرههاي آب زیرزمینی آنها دیگر قابل شرب نیست
که در اینباره مینویسد: براي آنکه به بررسی منابع زیرزمینی آب بپردازیم، لازم نیست که دست به آزمایشهاي هزینهآور بزنیم.
« ددت » کافی است تنها نگاهی به موادي بیندازیم که در آن منطقه استفاده میکنیم. مثلًا اگر بیست سال است که در آن منطقه از
استفاده مینماییم، به احتمال قریب به یقین، این ماده از جمله موادي است که در منابع زیرزمینی آب به راحتی قابل شناسایی است.
برخلاف رودخانهها، آلودگی منابع و سفرههاي زیرزمینی عمدتاً غیرقابل بازگشت است، چرا که نوسازي آب در اعماق زمین در
مقایسه با آبهاي سطحی، بسیار کند صورت میگیرد، بررسیها بیانگر آن است، در حالیکه مدت زمان متوسط چرخۀ نوسازي
آبهاي سطحی رودخانهها حدوداً بیست روز به طول میانجامد، اما این مدت زمان، در مورد آبهاي زیرزمینی به کندي صورت
میگیرد. همچنین درحالیکه بیشتر رودخانهها نهایتاً به آبهاي آزاد ختم میشوند، اما این منابع زیرزمینی با گذشت زمان، صرفاً به
5 میلیارد نفر در سراسر جهان / ذخایر آلوده آب تبدیل میشوند. امروزه سفرههاي زیرزمینی، منبع اصلی تأمین آب شرب بیش از 1
در شرق چین، یک سفره زیرزمینی، آب شرب مورد نیاز 160 میلیون نفر را تأمین میکند. « هانگ هواهاي » است. تنها در مورد
تعدادي از بزرگترین شهرها در کشورهاي در حال توسعه همچون جاکارتا، داکا، لیما، مکزیکوسیتی و ... از جمله مناطقی هستند
که آب آشامیدنی آنها صرفا وابسته به چنین منابعی است. در مناطق روستایی هم که سیستمهاي تامین آب پیشرفته نیست، این
منابع زیرزمینیاند که تأمین کننده آب موردنیاز مردم هستند. تنها در آمریکا، 95 درصد روستاییان، آب شربشان را از منابع و
سفرههاي زیرزمینی تأمین میکنند. امروزه در سراسر جهان، آبیاري با آب هاي شیرین در عرصه کشاورزي به عنوان یکی از
مهمترین منابع تأمین آب محسوب میشود که هفتاد درصد حجم آبی را که از چاهها و رودخانهها کشیده میشود، در برمیگیرد.
از سال 1950 به بعد، شاهد گسترش چشمگیري در چنین نوع کشاورزي بودهایم. در هند که به عنوان مهمترین کشور با این
صفحه 38 از 67
کشاورزي محسوب میشود و سومین تولیدکننده غلات است، تعداد لولهکشیهاي مخصوص که در چاهها تعبیه شده تا آبهاي
زیرزمینی را به مزارع منتقل کند، از 3000 مورد در سال 1960 ناگهان به شش میلیون در سال 1990 افزایش یافت. در حالیکه
تعداد زمینهاي زراعی استفادهکننده از آبهاي سطحی در خلال سالهاي 1985 1950 در این کشور دو برابر شده است، اما
میزان زمینهاي زراعیاي که از منابع زیرزمینی بهره میجویند، 113 برابر شده است. هماکنون، این منابع، آب مورد نیاز بیش از
نیمی از زمینهاي زراعی هند را تأمین میکند. در ایالات متحده که سومین حجم زمینهاي زراعی جهان را در اختیار دارد، استفاده
از منابع آب زیرزمینی، 42 درصد نیاز کشاورزان را تأمین میکند. استفاده از آب در صنعت، رشدي بس فراتر از کشاورزي داشته
است که البته سودآوري آن در این بخش هم به مراتب بیشتر از کشاورزي است. بهطور معمول، یک تن آب در صنعت حدود 14
هزار دلار بازدهی دارد که این میزان، حدود 70 برابر سودي است که در کشاورزي به دست میآید. با صنعتی شدن جهان، منابع
اصلی آب در خدمت کارخانههاي سودآور درخواهند آمد. هماکنون سهم صنعت از مصرف آب به 16 درصد رسیده که این میزان
به نحوي فزاینده ادامه دارد. نکته مهم دیگر آنکه، تنها بارندگیها به تأمین آب رودخانهها، نهرها و دریاچهها کمک نمیکنند و
منابع و سفرههاي زیرزمینی هم در این روند تأثیرگذارند. مطالعه بر روي 54 رودخانه در سراسر آمریکا مشخص کرد که آبهاي
زیرزمینی، تأمین کننده نیمی از حجم آبهاي سطحی هستند. به عنوان نمونه، رودخانههایی چون میسیسیپی، نیجر، یانگ تسه و
بسیاري دیگر از رودخانههاي مهم جهان به این منابع وابستهاند. مردابها که به عنوان زیستگاههاي اصلی پرندگان، ماهیها و
حیاتوحش محسوب میشوند، از دیگر مواردي هستند که عمدتاً از منابع زیرزمینی تغذیه میشوند. اما از سوي دیگر، این منابع و
سفرههاي زیرزمینی از شکلگیري بسیاري از سیلها جلوگیري میکنند. بارش سنگین باران سبب میشود که منابع زیرزمینی، آب
اضافی را به داخل جذب کنند و مانعی براي طغیان و جاري شدن سیل شوند. در مناطق حارهاي آسیا که فصل گرما 9 ماه به طول
میانجامد، سفرههاي زیرزمینی در کنترل بارانهاي موسمی شدید این مناطق، اهمیت به سزایی دارند. محافظت از چنین منابعی،
صرفاً نباید به کارخانههایی خاص، مزارع و ... خلاصه شود بلکه کل نظام اجتماعی، صنعتی و کشاورزي در این مقوله نقش دارند.
به عنوان نمونه، استفاده از نظامهاي سودآور کشاورزي مثلًا کشت تک محصولی، نه تنها از حجم تنوع زیستی میکاهد بلکه سبب
میشود که استفاده از مواد شیمیایی خاص یک محصول در ناحیهاي افزایش یابد. در شهرهاي مملو از اتومبیل، نه تنها شاهد افزایش
انتشار گازهاي گلخانهاي و بارانهاي اسیدي هستیم، بلکه شاهد افزایش حجم آلودگی زمین و منابع زیرزمینی به فلزات سنگین،
مواد شیمیایی و پسمانده فاضلابها نیز هستیم. از همین روست که واکنش مناسب ما در قبال این پدیده، نیازمند تجدیدنظر کامل
ما به کل نظام زندگیمان است. بیشک نجات آب در گروي بازسازي اساسی اقتصاد جهانی است که میتواند به ثبات آب و هوا
و زیستکره بینجامد. رویکرد آدمی به حیاتی که با مصرف منابع حیاتی، استفاده از زغال و سوخت و مبتنی بر اقتصاد صنعتی و
کشاورزي سودآور بنا شده باشد، باید به نظامی متفاوت تبدیل شود. همچنین استفاده از کودهاي سنتی و افزایش کشت حبوبات
میتواند از حجم کودهاي شیمیایی و آفتکشها بکاهد. روي آوردن به نظامهاي تولید و مصرف محدود نیز میتواند از حجم
مواد زاید تولیدي کارخانهها و شهرهایی که چنین موادي را به گورستانهاي زباله و فاضلابها رهنمون میسازند و بدین شکل،
منابع و سفرههاي زیرزمینی را متأثر از خود میسازند، بکاهد. ماهنامه موعود شماره 54 پینوشت?: برگرفته از ماهنامۀ سیاحت
نویسنده و Sameshwar Singh . 1 . غرب، مرکز پژوهشهاي اسلامی صدا و سیما، سال سوم، شماره 21 ، فروردین 84
روزنامهنگار هندي و از جمله فعالان محیطزیست.
عصمت کتاب مقدس- 2
محمدابراهیم الشربینی صقر ترجمه: رضا عباسپور اشاره: یکی از مهمترین مبانی عقیدتی بنیادگرایان مسیحی، عصمت یا
صفحه 39 از 67
خطاناپذیري کتاب مقدس است، و بر همین اساس معتقدند، همه آنچه در کتاب مقدس آمده است، کلمه به کلمه، به همان صورتی
که در این کتاب آمده و بدون هیچ تأویلی محقق خواهد شد. در قسمت اول این مقاله پس از بررسی اصلی ادعاي مسیحیان
صهیونیست در مورد عصمت کتاب مقدس به نقد این ادعا پرداخته و گفته شد که کتابی که به طریق وحی نازل میشود و ادعاي
عصمت آن از خطا و اشتباه میرود باید داراي دو شرط باشد. دلایل صحت سند کتاب و دلایل صحت متن آن و این دو شرط هم،
جز در قرآن در کتاب دیگري وجود ندارد. پس عصمت کتاب مقدس امري بیدلیل است. دلایل صحت سند در قسمت پیشین
بررسی شد و در این قسمت به بررسی دلایل صحت متن میپردازیم. 2. دلایل صحت متن مهم ترین دلایل صحت و سلامت متن
عبارتنداز: 1. سلامت متن از افتراء و تهمتهایی که بر خدا و رسول خدا بسته شده است؛ 2. سلامت متون کتاب از تناقض
(اختلافها و اشتباهها)؛ 3. در برداشتن موارد غیبی. هر کدام از این موارد را به طور مفصل تبیین می کنیم: 1 2. سلامت متن از
افتراء و تهمت بر خدا و رسول: کتاب مقدس پر از تهمتهایی است که بر خدا و رسول او زده شده است. این خود می تواند دلیل
تحریف آن باشد، بعضی از متونی که در عهد قدیم و جدید آمده، خداوند و انبیاي او را به صفاتی که در شأن آنها نیست توصیف
می کنند. آنچه که در سفر پیدایش آمده است می تواند مؤید حرف ما در آنچه که به خدا نسبت داده اند و البته لایق شأن
خداوندي نیست، باشد: خداوند در روز هفتم از آنچه ساخته بود فارغ شد و آرام گرفت. پس خداوند روز هفتم را مبارك خواند و
آن را تقدیس نمود؛ زیرا که در آن روز بعد از اتمام کارش استراحت نموده و آرام گرفت. 1 چگونه می توان خستگی را به خداوند
آمده « قرآن کریم » نسبت داد؟! آیا کسی که خسته شود می تواند استحقاق مقام خدایی را داشته باشد؟ اما آنچه حقیقت است در
است. و لقد خلقنا السّماوات والأرض و ما بینهما فی ستّۀ أیّام و ما مسّنا من لغوب. 2 و در حقیقت، آسمانها و زمین و آنچه را که
میان آن دو است در شش هنگام آفریدیم و احساس خستگی نکردیم. در همین سفر پیدایش نسبت به انبیا نیز تهمتهایی روا داشته
اند: و لوط از صوغر خارج شد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد؛ زیرا ترسید که در صوغر بماند پس با دو دختر خود در غاري
ساکن شد. دختر بزرگ به دختر کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردي بر روي زمین نیست که بر حسب عادت کلی جهان بتواند
با ما نزدیکی کند. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نکاهیم پس در همان شب پدر خود را
شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده و با پدر خویش هم خواب شد و او از خوابیدن و برخواستن وي آگاه نشد. 3 اینچنین کتاب
مقدس لوط نبی را به زنا با دختران خود محکوم می کند. اینها دروغی بیش نیست. آیا با وجود این مطالب خرافی و دروغین باز هم
کتاب مقدس معصوم از خطا و اشتباه است. 2 2. سلامت کتاب از تناقض (اختلافها و اشتباهها): کتابی که ادعاي عصمت آن می
رود ممکن نیست که احکامش با هم تناقض داشته باشند، مطالبش با هم اختلاف ندارند و اشتباهی در آن مشاهده نمی شود. کتابی
که در دست اهل کتاب است پر است از این اشتباهها، اختلافها و... . در کتاب إظهار الحق آمده است: نویسنده می گوید: هر
کدام از اختلافات و اشتباهات به مواردي تقسیم می شوند. اختلافاتی که بین دو سفر است یا دو صحاح در یک سفر، و گاهی این
اختلافات میان دو فقره در یک صحاح است یا در یک فقره میان دو نسخه، یا بین دو ترجمه با دو زبان مختلف و... و طریق شناخت
اختلافات، مقابله بین اسفار و صحاحها و میان ترجمه هاي مختلف و نسخه هاي متفاوت است. اغلب اختلافات به الفاظ برمی گردد
و اما اشتباهات، آنچه که اشتباهی در آن رخ می دهد به خود فقره و معناي آن برمی گردد، شناخت اشتباهات به وسیله تناقض آنها
با واقعیت یا عرف یا تاریخ یا عقل یا اقوال محققین یا با آنچه که در دین بدیهی است امکان می یابد. 4 در اینجا به برخی از
اختلافاتی که در کتاب مقدس وجود دارد اشاره می کنیم. آنها بر سه نوعند: الف) تناقض در یک خبر و موضوع آن؛ ب) تناقض
در یک خبر و در دو موضوع؛ ج) تناقض در حکم تکلیفی. الف) تناقض در یک خبر و موضوع آن: براي مثال در انجیل متّی آمده
است: این دوازده نفر را عیسی(ع) فرستاده و به آنها وصیت کرده و گفت: از راه امتها نروید و در شهري از سامریان داخل مشوید.
بلکه نزد گوسفندان گم شده اسراییل بروید. 5 و در پایان انجیل متّی آمده است: پس عیسی پیش آمده به ایشان خطاب کرده و
صفحه 40 از 67
گفت: تمامی قدرت آسمان و زمین به من داده شده است، پس بروید و همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را با اسم رب و ابن و
روح القدس تعمید دهید. 6 دکتر عبداللَّه در توضیح این دو متن می نویسد: متن اول به دعوتی خصوصی تصریح می کند که
صحیح همان است اما در متن دوم دعوتی عمومی دارد. این دو متن در یک انجیل آمده اند. 7 این است تناقض در یک خبر و
موضوع آن. چگونه این کتاب را متصف به عصمت می کنند در حالی که چنین تناقضاتی در آن وجود دارد. ب) تناقض در یک
خبر و در دو موضوع: آنچه که در انجیل متّی و لوقا در مورد نسب نامه حضرت مسیح آمده است با هم تناقض دارند. درا نجیل متی
در صحاح اول آمده است: کتاب نسب نامه عیسی مسیح بن داوود بن ابراهیم. 8 و اما در انجیل لوقا آمده است: عیسی آن هنگام که
شروع کرد قریب به سی ساله بود و حسب گمان مردم پسر یوسف بن هالی بن متاثیا بن لاوي بن ملکی بن ینا بن یوسف بن متاثیا
بن عاموس بن ناحوم بن حسلی بن نجاي بن مآث بن متاثیا بن شمعی بن یوسف بن یهودا بن یوحنا بن ریسا بن زربابل بن شالتیئیل
بن نیري بن ملکی بن آدي بن قضم... بن یهودا بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم. 9 اختلاف دو انجیل در نسب نامه حضرت عیسی
آمده است: اگر « سفر لاویان » کاملاً واضح و روشن است. در عهد قدیم نیز تناقضهاي زیادي مشاهده می شود براي مثال در
برادرت نزد تو فقیر شده و خود را به تو بفروشد او را مثل غلام خود مدار. مثل مزدور و مهمان نزد تو باشد و تا سال یوبیل نزد تو
خدمت نماید. 10 و در همین سفر آمده است: ایشان را تا ابد مملوك سازید. 11 و در سفر تثنیه آمده است: اگر مرد یا زن عبرانی از
برادرانت به تو فروخته شود. او تو را شش سال خدمت نماید. پس در سال هفتم او را نزد خود آزاد کرده، رها کن. 12 اینها
تناقضاتی است که در عهد قدیم مشاهده می شود. اگر کتاب مقدس کتابی از طرف خداوند بود، اخبار آن با هم تناقضی نداشت.
ج) تناقض در حکم تکلیفی: در احکام تکلیفی نیز تناقضهایی در کتاب مقدس دیده می شود. براي مثال برخی از متون کتاب
مقدس به حرمت خمر و اجتناب از نوشیدن آن امر کرده و برخی دیگر آن را نعمت خدا و منّتی از طرف او می دانند. از متونی که
در مورد تحریم خمر آمده است: شراب مسخره کننده است و مسکرات عربده می آورد و هر که با آن فریفته شود حکیم نیست. 13
همچنین آمده است: زنا، شراب و شیره دل ایشان را می رباید. 14 و متونی که آن را حلال می شمارد: تو را دوست داشته برکت
خواهد داد و خواهد افزود و میوه بطن تو و میوه زمین تو را و شراب و روغن تو را و... دوست دارد. 15 در سفر جامعه آمده است:
شرابت را با قلبی پاك بنوش. 16 و در متّی: پسر انسان که می خورد و می نوشد می آید و می گویند اینک مردي پرخور و میگسار
آمد. 17 این هم تناقض در حکم تکلیفی، آیا کتاب مقدس معصوم از خطا و اشتباه است؟ اشتباهات در کتاب مقدس اشتباهات
بسیاري وجود دارد. علامه رحمۀالله هندي برخی از آنها را در کتابش آورده است. در آیه هفده از باب دوم سفر پیدایش آمده
و این اشتباه است، چرا که .» اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوري؛ زیرا روزي که از آن خوردي هر آینه خواهی مرد « : است
حضرت آدم(ع) از آن خورد و نه تنها در آن روز نمرد بلکه بیش از نود سال زندگی کرد. 18 و از جمله اشتباهات در عهد جدید:
در باب بیست و شش از انجیل متّی که عیسی(ع) به یهود می گوید: بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت
نشسته بر ابرهاي آسمان می آید. 19 و این یک اشتباه است چرا که یهود هنوز ننشسته است و بر ابرهاي آسمان نیامده است. 20
کتاب مقدسی که بنیادگرایان ادعاي عصمت آن را دارند پر است از اختلافات و اشتباهاتی که نمونه هایی از آن ذکر شد، چگونه
« قرآن کریم » کتاب مقدس را کتابی بدون اشتباه و خطا می دانند؟! اما تنها کتابی که در آن اشتباه و یا اختلافی وجود ندارد کتاب
است. خداوند بزرگ می فرماید: أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً. 21 آیا در معانی قرآن نمی
اندیشید؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلافات بسیاري می یافتند. 3. دربرداشتن موارد غیبی مطالب مشتمل بر موارد
غیبی یک کتاب نشان از سلامت متن آن است. اگر کتابی معصوم از خطا و اشتباه باشد به ناچار باید محتوي موارد غیبی باشد.
مانند ایمان به روز جزا و ایمان به صفات و اسماء خداوندي، عقل به تنهایی قادر به درك همه یا برخی از آنها نیست، پس هر
کتابی که شامل اینگونه مباحث شد (مثل قرآن کریم) صادق و حقیقی است. البته منظور ما کتابی است که شامل متونی مشتمل بر
صفحه 41 از 67
صفات و اسماء خداوندي بوده یا هر چیزي که از ملائکه، بهشت و جهنم، روز حساب و... بحث کرده باشد نه همه کتابها. باید
بدانید که عقل از درك مغیبات عاجز است و هیچ راهی براي درك آنها جز طریق وحی صادق از خداوندي آگاه نیست. پس
آمدن برخی از مغیبات همچنانکه در قرآن نیز آمده است دلیلی است بر اینکه این متن وحی صادقی است که امکان دستیابی به آن
از غیر طریق وحی وجود ندارد. خداوند می فرماید: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً إلاّ من ارتضی من رسول فانّه یسلک من بین
یدیه و من خلفه رصداً لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربّهم و أحاط بما لدیهم و أحصی کلّ شی ء عدداً. 22 داناي نهان است و کسی را
بر غیب خود آگاه نمی کند، جز پیامبري را که از او خشنود باشد، که در این صورت براي او از پیش رو و از پشت سرش
نگاهبانانی برخواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهاي پروردگار خود را رسانیده اند و خدا بدانچه نزد ایشان است احاطه دارد و
هر چیزي را به عدد شمار کرده است. خلاصه کلام: هر دو شرطی که درباره آنها به طور مفصل بحث کردیم یعنی دلایل صحت
سند و دلایل سلامت متن فقط و فقط در قرآن کریم وجود دارد و کتاب مقدس فاقد آن است. پس چگونه این بنیادگرایان مدعی
عصمت حرف به حرف کتاب مقدس هستند؟ تفسیر حرف به حرف کتاب مقدس بنیادگرایان بر این باورند که باید حرف به حرف
کتاب مقدس را تفسیر کرد و از هر نوع تأویل به رأیی اجتناب نمود. براي رد این نظریه می گوییم: اي مسیحیان بنیادگرا! شما که
همیشه دم از تفسیر حرف به حرف کتاب مقدس می زنید پس به چه دلیل کتاب مقدس را تأویل و تفسیر می کنید و آنهم تأویلات
و تفسیراتی که مبنایش امیال و گرایشهاي نفسانیتان است و با این عمل سخن خود را نقض می کنید، براي مثال در سفر حزقیال
آن را نابود خواهد کرد، و از طرفی همین واژه « آرماگدون » می دانید که خداوند در نبرد « روسیه » را « یأجوج و مأجوج » تفسیر واژه
را در سفر رؤیا به گونه اي دیگر تفسیر می نمایید: ... تا بیرون رود و امتهایی را که در چهار زاویه جهانند یعنی یأجوج و مأجوج
را گمراه کند و ایشان را به خاطر جنگ گردهم آورد و مقدار ایشان چون ریگ دریاست. 23 شما در این آیه یأجوج و مأجوج را
کشور روسیه نمی دانید بلکه آن را استعاره اي از توصیف جنگ آخرالزمان به شمار می آورید که در حقیقت وجود خارجی ندارد.
اي پیروان مذهب عصمت حرف به حرف کتاب مقدس چرا به این استعارات و تأویلات پناه می برید! نمونه اي دیگر اینکه شما
آرماگدون را نبردي در پایان تاریخ جهان می دانید اما در تفسیرات خود آن را اسم مکانی به شمار می آورید. مؤید حرف ما جمله
اي است که در سفر رؤیا آمده است: پس آنها را در مکانی به نام آرماگدون جمع کرد. 24 بالاخره آیا آرماگدون نام مکانی است
و یا نام نبردي، شما در عمل حرفهایتان را زیر پا می گذارید، این دلیل بی پایه بودن تفسیرها و پیروي از هوا و هوسهاست. اعتقاد
بنیادگرایان به تقدّس شخص بنیادگرایان مسیحی علاوه بر اینکه معتقد به تقدیس متون هستند اشخاص را نیز مقدس می دارند،
دلیل تقدس متون، عصمت حرف به حرف آنها از هرگونه اشتباه، خطا، نقص و عیب است. پس آنها حق هستند و هر چه مخالف
آنهاست باطل. قبلاً در این مورد مباحثی داشته ایم و بر ما لازم است تا در مورد دوم (تقدیس اشخاص) بحث؛ کنیم چرا که این
بنیادگرایان جایگاه افراد را جایگاه رفیعی می دانند و معتقدند که کلام آنها از متون کتاب مقدس هم برتر است. اما آنچه که از
آنها صادر می شود مبتنی بر امیال و گرایشهاي نفسانی است. به این بنیادگرایان می گوییم: اگر ادعاي عصمت بزرگانتان را می
کنید و معتقد به مقام والاي آنها هستید بلکه گفتار آنها را بر متون کتاب مقدس ترجیح می دهید، پس به چه دلیل در یک مسئله
اقوال آنها مختلف است و در کلامشان تناقض و تفسیرات مختلفی مشاهده می شود. اگر کلام آنها را معصوم از خطا و اشتباه می
دانید ممکن نیست که در گفتار یکی از آنها تناقض وجود داشته باشد؛ چرا که در هنگام تناقض دو قول، باید صحّت یکی را قبول
کرد و به بطلان دیگري حکم داد. در اینصورت هیچکدام از آن دو قول، معصوم نخواهد بود. به بنیادگرایانی که معتقد به عصمت
کتاب و بزرگانشان هستند می گوییم: چرا در مهمترین عقیده تان یعنی عقیده هزاره اختلاف نظرات زیادي وجود دارد. مگر برخی
از شما نمی گویید که مسیح(ع) پس از اینکه به حساب مؤمنان جهان رسید به مدت هزار سال به زمین باز خواهد گشت پس به
ناگزیر باید زمینه اجتماعی و سیاسی را براي بازگشت مسیح آماده کنیم. و مگر عده اي دیگر از شما نمی گویید که مسیح(ع) به
صفحه 42 از 67
زمین باز خواهد گشت تا به تنهایی به مدت هزار سال بر اهل زمین حکمرانی کند. در مقام مقایسه، سخن کدامیک از علماي شما
را بپذیریم. آیا هنوز معتقد به عصمت کتاب و گفتار علمایتان هستید. قرآن کریم کتابی است که به حضرت محمد(ص) وحی شده
و از هرگونه خطا و اشتباهی به دور است. تحریف نشده است و در آن اختلافات و یا اشتباهاتی وجود ندارد. تنها رسول الله(ص)
است که فرد معصومی به شمار می رود، 25 وي کلام خداوند را به مردم ابلاغ می کرد و در کارش از هوي و هوس پیروي نکرد: و
ما ینطق عن الهوي إن هو إلاّ وحی یوحی. 26 و از سر هوس سخن نمی گوید این سخن چیزي جز وحی که وحی می شود نیست.
امام ابن کثیر (م 774 ق.) در تفسیر این دو آیه می نویسد: کلامی مغرضانه و از روي هوا و هوس نگفت و کلام خداوند را بی کم و
کاست به مردم ابلاغ کرد. 27 به همین دلیل اطاعت و پیروي از او لازم است. خداوند می فرماید: و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما
نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله إنّ اللَّه شدید العقاب. 28 و آنچه را به شما داد، بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید و از خدا
پروا بدارید که خدا سخت کیفر است. کلام رسول الله(ص) از طرف خداوند بزرگ مرتبه است. می فرماید: یا أیّها الرّسول بلّغ ما
أنزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس إن الله لا یهدي القوم الکافرین. 29 اي پیامبر! آنچه از
پروردگارت به سوي تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده اي و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد، آري خدا
گروه کافران را هدایت نمی کند. و می فرماید: و أنزلنا الیک الذّکر تبیّن للناس ما نزل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون. 30 و این قرآن را به
سوي تو فرود آوردیم تا براي مردم آنچه را که براي ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنها بیاندیشند. و رسول الله
داناترین مردم به منظور خداوند است، خداوند مراد خود را به رسول اللَّه می فهماند و بیان می کند: ثمّ إنّ علینا بیانه. 31 و سپس
تبیین آن بر ما لازم است. نتیجهگیري: از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که: 1. ادعاي عصمت کتاب مقدس از خطا و اشتباه توسط
مسیحیان بنیادگرا یک ادعاي بی پایه است که سندي بر صحت آن وجود ندارد، کتاب مقدس داراي دو شرط دلایل صحت سند و
دلایل سلامت متن نیست. در نتیجه عصمت آن ثابت نشده و قداستش از بین می رود. 2. ادعاي تفسیر حرف به حرف کتاب مقدس
نیز ادعاي دروغینی است. این امر با آنچه که ذکر کردیم واضح می شود. آنها رو به تفسیر کتاب مقدس آورده اند و در تفسیرات
خود تأویلات و استعاره هاي بسیاري را به کار برده اند که باعث تناقض در کلامشان شده است. 3. ادعاي تقدیس اشخاص و اینکه
کلامشان از خطا و اشتباه به دور است نیز باطل است. بزرگترین دلیل بر بطلان ادعاي آنها این است که بر یک نظر یا یک متن
اتفاق نظر پیدا نکرده اند. پس با مباحثی که به طور مشروح آورده شد نتیجه آن است که کتاب مقدس تحریف شده و نمی توان
. 2. سوره ق( 50 ) آیه 38 .2/2- عصمت از خطا و اشتباه را به آن نسبت داد. ماهنامه موعود شماره 54 پی نوشتها: 1. سفر پیدایش 3
4. اظهار الحق، رحمۀالله هندي، تحقیق دکتر محمد احمد ملکاوي، دارالحرمین، قاهره، 1413 ه ، . 30/19- 3. سفر پیدایش 34
.39/25- 10 . لاویان 40 .3-23- 9. لوقا 25 .1/ 8. متی 1 . 7. مدخل لدراسۀ الادیان، ص 114 .17/ 6. متی 28 .5/10- 5. متی 6 . ص 168
.19/ 17 . متی 11 .7/ 16 . جامعه 6 .13/ 15 . تثنیه 7 .11/ 14 . هوشع 4 .1/ 13 . امثال سلیمان نبی 20 .12/ 12 . تثنیه 15 .46/ 11 . لاویان 25
22 . سوره جن( 72 )، آیات 26 تا . 21 . سوره نسا( 4)، آیه 82 . 20 . اظهارالحق، ص 346 .64/ 19 . پیدایش 26 . 18 . اظهار الحق، ص 226
25 . این مطلب براساس اعتقاد اهل سنت که تنها پیامبراکرم(ص) را معصوم میدانند بیان .16/ 24 . همان، 16 .8/ 23 . سفر رؤیا 20 .28
شده است وگرنه به اعتقاد شیعه افزون بر پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و دوازده امام نیز از مقام عصمت برخوردارند. 26 . سوره
.29 . 28 . سوره حشر( 59 )، آیه 7 . 27 . تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، مکتبۀ التوفیقیه، قاهره، ص 339 و 340 . نجم ( 53 )، آیات 3و 4
. 31 . سورة قیامت ( 75 )، آیۀ 19 . 30 . سوره نحل( 16 )، آیه 44 . سوره مائده( 5)، آیه 67
عصمت صدیقه کبري فاطمه زهرا (س)
متعصبترین و نقادترین فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحیح و معتبر میدانند، در این کتاب از ابی ولید از ابن عیینه، از عمرو بن
صفحه 43 از 67
دینار، از ابن ابی ملیکه از موربن مخرمه روایت شده است که رسول الله(ص) فرمود: فاطمۀ بضعۀ منّی، من اغضبها فقد أغضبنی
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنکس او را غضبناك کند مرا خشمگین کرده است. و ما کان المؤمنون لینفروا کافّۀ فلولا نفر من
کلّ فرقۀ منهم طائفۀ لیتفقّهوا فی الدّین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون. 1 نباید مؤمنان همگی بیرون رفته و رسول را
تنها بگذارند بلکه چرا از هر طائفهاي گروهی براي جنگ و گروهی نزد رسول براي آموختن علم مهیا نباشند؟ تا آن علمی که
آموختهاند به قوم خود بیاموزند که قومشان هم شاید خداترس شده و از نافرمانی حذر کنند. صاحب معالم(ره) فقه را اینگونه
اما این تعریف، تعریف جامعی نیست، چرا که قرآن و سنّت .« علم به احکام شرعی فرعی به وسیلۀ ادّلۀ تفصیلی آنها » : تعریف میکند
قطعی، فقه را در این چارچوب منحصر نکردهاند، این یک بحثی است بسیار مهم و جدي که نیاز به تحقیقات زیادي در مباحث
اجتهاد و تقلید به شکلی ویژه دارد، و همچنین در مباحث ولایت فقیه، امر به معروف و نهی از منکر، وجوب تعلیم جاهل و ارشاد او،
در آیه، حرف تحضیض است؛ یعنی تشویق به فقه و درك دین. تفقه در دین، فقط تفقه « لولا » حجیت خبر و حجیت فتوي. امّا کلمۀ
در احکام طهارت نیست، طهارت بخش کوچکی از دین است، برخی از یک شی، تمام آن شی نیست. فقهی که هم اکنون معروف
است به چهار قسمت تقسیم میشود؛ ایقاعات، عقود، احکام و عبادات، هرکدام از اینها قسمت کوچکی از فقه است، حوزة فقه
بسیار وسیعتر از آنهاست. از دیدگاه امام صادق(ع) فقیه، فقط کسی که علم اصول فقه و مبانی اصول را از مباحث وضع الفاظ تا
آخر مبحث تعادل و تراجیح میخواند نیست، کسی که علم فقه را از بحث طهارت تا احکام عاقله میخواند نیست، خداوند متعال
یعنی فقیه کسی است که مردم را از تمام دین انذار میکند، پس فقیه باید تمام دین « لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم » : میفرماید
را درك کرده باشد. براي کسانی مثل شما که در این راه قدم برداشته باید این جمله کاملًا واضح باشد، فقیهی که بخشی از فقه را
درك کند و به همان اکتفا کند همانند بنّایی است که ساختمانش را نصف و نیمه رها کرده است. چنین فقیهی امکان ندارد
فقیهانی است که برگزیدة قومشان هستند، کسانی ،« کسانی که در دین تفقه کنند » مشکلات دینی مردم را حل کند. مراد خداوند از
مراد «... لیتفقّهوا فی الدین » که صلاحیت تفقه در دین و انذار را داشته باشند تا اینکه بتوانند مشکلات دینی مردم را حل کنند. در
کدام دین است؟ همان دینی که حضرت ابراهیم و یعقوب به آن سفارش کردند: و وصّ ی بها إبراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ إنّ الله
اصطفی لکم الدّین فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون. 2 ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود راجع به تسلیم بودن در فرمان خدا سفارش و
توصیه نمودند. اي فرزندان! خدا شما را به آیین پاك برگزید، پیوسته از آن پیروي کنید و تا پاي جان سپردن الاّ تسلیم رضاي خدا
نباشید. و همان دینی که خداوند تعالی میفرماید: إنّ الدّین عند الله الاسلام و ما اختلف الّذین أوتوا الکتاب إلّامن بعد ماجاءهم
العلم بغیاً بینهم و من یکفر بآیات الله فإنّ الله سریع الحساب. 3 همانا دین پسندیده نزد خدا آئین اسلام است و اهل کتاب در آن راه
مخالفت نپیمودند مگر پس از آنکه به حقانیت آن آگاه شدند و این خلاف را از راه رشک و حسد در میان آوردند و هرکس به
آیات خداوند کافر شود بترسد که محاسبه خدا زود خواهد بود. پس منظور از تفقّه مطلوب، تفقه در اسلام است. که لازمهاش
وجود فقیهی مطلوب است که در این آیه کریمه به صفات آن اشاره شده است، آن فقیه همان اکسیر اعظم است. به عنوان مثال در
و همچنین داریم که « ملعون است کسی که نمازش را به تأخیر بیاندازد تا اینکه ستارگان ظاهر شوند » : احکام فقهی آمده است که
چرا اولین حدیث را حکمی فقهی میدانیم و دومین حدیث را نه؟ از طرفی .« ملعون است کسی که ریاست را دوست داشته باشد »
چیست؟ آیا دلالت بر حرمت دارد یا کراهت؟ موضوع و محمولش چیست؟ باید بحث « لعن » علاوه بر اینکه بحث میکنیم که معناي
کنیم که چرا کسی که ریاست را دوست دارد لعن میشود، دوست داشتن ریاست به چه معناست، آیا لعن در اینجا لعن تمحیضی
است یا تحریمی؟ اینها مسائل مهمی است که الحمدلله شما در سطحی از علوم هستید که با آنها آشنایید. یا اینکه مبحث وجوب
که در آنجا از این بحث میشود که آیا بر ما واجب است تا از هرکسی که ولی خدا و حجّت خدا را به غضب در .« تبّري » و « تولّی »
میآورد برائت جوییم، آیا این فقه است یا نه؟ آیا برائت واجب است یا نه؟ اگر واجب است کدام موضوع است و کدام محمول؟
صفحه 44 از 67
نسبت بین این دو فرض چیست؟ یا اینکه آیا واجب است که تبّري و تولّی در هر سطحی مساوي با هم باشند. تا زمانی که این مسائل
« لیتفقهوا فی الدین » در دین وجود دارد ناچاریم که در آنها تفقه کنیم، و با این تفقه است که مشمول این بخش از آیه میشویم که
مقام صدیقه کبري فاطمه زهرا(س) مقام بسیار بزرگی است، ایشان بر گردن مسلمانان .« لینذروا قومهم » و پس از تفقه، انذار مردم و
حق بزرگی دارند، ولی متأسفانه آنگونه که مستحق است این حق را ادا نکردهایم، از آن میترسم که محکمهاي در دنیا که قاضی
آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و یا در آخرت که قاضی آن خداوند تبارك و تعالی باشد تشکیل شود و ما را مورد
سؤال قرار دهند که آیا براي اداي حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) کاري انجام دادهاید؟ حتی به مقدار اعتراف یک فقیه
سنی؟ میترسم که آن زمان جوابی نداشته باشیم. باید آنچه را که صحیح بخاري دربارة حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را
ببینیم و لو غیر عامدانه؟ متعصبترین و نقادترین فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحیح و معتبر میدانند، در این کتاب از ابی ولید از
ابن عیینه، از عمرو بن دینار، از ابن ابی ملیکه از موربن مخرمه روایت شده است که رسول الله(ص) فرمود: فاطمۀ بضعۀ منّی، من
اغضبها فقد أغضبنی فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنکس او را غضبناك کند مرا خشمگین کرده است. میخواهیم در مورد این
حدیث بحث و بررسی کنیم، حدیثی که یک فقیه سنی آنرا روایت میکند و در میان فقهاي اهل سنّت، سند این حدیث صحیح و
از درجۀ بالایی برخوردار است، چرا که بخاري کسی که در صحت احادیث بسیار محتاط است آن را از امام جعفر صادق(ع)
نقل کرده است و از طرفی ذهبی که از نقادترین افراد نسبت به احادیث است این حدیث را صحیح و معتبر دانسته و آن را به
گونهاي دیگر روایت میکند: إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمۀ و یغضب لغضب فاطمۀ. 4 همان خداوند با خوشنودي فاطمه خشنود و با
ناراحتی فاطمه ناراحت میشود. پس در نزد آنها این حدیث از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است.
ما حدیث بخاري را مفّسر و مؤیدي برحدیث ذهبی میدانیم. حال میگوییم این حدیث بر چه چیزي دلالت میکند؟ خشنودي و
غضب در انواع مردم از کجا ناشی میشود؟ حیات نباتات به دو عامل بستگی دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع
است، این دو قوت در حیات حیوان به صورت دو قوة خشنودي و خشم ظاهر میشود، که هر دو ناشی از طبع و غریزهاند، امّا در
حیات انسانی چه؟ معناي حیات انسانی آن است که هریک از ما به درجۀ انسانیتی برسد که رکن و پشتیبان وجودش، عقلش باشد،
5 اینجاست که عقل منشأ تمام خشنوديها و خشمها در وجود انسان میگردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و « دعامۀ الإنسان عقله »
غریزه بود. آیا من به مرحلۀ انسانیتی که منشأ خشنودي و خشمش، عقل است رسیدهام؟ میگویم: هرگز، اصلًا، هر عاقلی در اولین
درجات تعقلش باید بداند که به درجۀ انسانف عاقل نرسیده است، این اعتراف خیلی مهم است. آیا ما تاکنون نفهمیدهایم که محک
انسانیتمان و میزان آن چیست و به چه مقدار است؟ خوشحالی و خشم ما به خاطر حاجات بدنی ما است، هرکدام از ما در وجود
خود بنگرد، هنگامی که شخصی که به او اطمینان و اعتقاد دارد او را ترك کند، آیا ناراحت میشود یا نه؟ این ناراحتی خود یک
گناه است، به درجۀ انسانیت نرسیده است، هیچکدام از ما به درجۀ انسانیت نرسیده است مگر اینکه منشأ خشم و خشنودي او
عقلانی باشد نه غریزي. پس هرگاه در زندگیمان، منشأ خشنودي و خشممان را، حتی براي یک بار از عقل دیدیم، آن موقع است
که براي یک بار انسان شدهایم، امّا اگر خشنودي و غضبمان ناشی از بطن و فرج بود مطمئناً از حیوانات خواهیم بود ولی در شکل
انسان. امّا انسان عقلانی کسی است که براي همیشه با خشنودي عقل، خشنود میشود و با خشم عقل، خشمگین میگردد. پس اگر
کسی را در روي کرة زمین پیدا کردید که به این درجه از شخصیت رسیده بود مرا خبر کنید تا پیش او بروم و نه تنها دستش را
ببوسم، بلکه گرد وغبار گامهایش را نیز ببوسم. بالاتر از این مرتبه مقامی است که ممکن است انسان به آنجا برسد، و آن زمانی
است که ارادة انسان، در ارادة خداوند تبارك و تعالی فانی گردد، دیگر او ارادهاي ندارد و ارادة او عین ارادة خداست. و این همان
میشود. یعنی اگر فرزندش را کشتند، خشم او به « یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربّه » درجهاي است که تمام کارهایش
خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده کردند بهخاطر رضاي خداوند خشنود میگردد، نه رضاي
صفحه 45 از 67
نفسش، تصور این درجه بسیار مشکل است چه رسد به تحقق این امر! این همان مقام عصمت خاتمالانبیاء(ص) است. عصمت آن
مخلوقی که نظیرش در میان تمام مخلوقات وجود ندارد، کسی که حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است. چیزي را
دوست نمیدارد مگر اینکه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزي خشمگین نمیشود مگر اینکه خداوند را از آن چیز خشمگین
6 رسیده است. و این همان درجهاي است که « و ماینطق عن الهوي إن هو إلاّ وحی یوحی » ببیند. و این همان بشري است که به مقام
از آن به عصمت خاتمیه تعبیر میشود، عصمتی که غیر از عصمت ابراهیمیه است، عصمت ابراهیمیه نیز با عصمت یونسیه متفاوت
است. عصمت حضرت یونس(ع) هم عصمت است اما: وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه فنادي فی الظّلمات أن لا إله
إلا أنت سبحانک إنّی کنت من الظّ المین. 7 و یاد آر حال یونس را هنگامیکه از میان قوم خود غضبناك بیرون رفت و چنین
پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی افکنیم آنگاه در آن ظلمتها فریاد کرد که الهی، خدایی به جز ذات یکتاي تو
نیست تو از شرك و شریک پاك و منزهی و من از ستمکارانم. او پیامبر خدا و معصوم است . اما خودش را محتاج میبیند که به
که آن حضرت، قبل از آنکه وارد شکم ماهی شود به آن مقام نرسیده بود. .« سبحانک إنّی کنت من الظّالمین » مقامی بالاتر برسد
همچنین یوسف(ع) نیز پیامبر خدا و معصوم است. و برهانی که خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود: و لقد همّت به وهمّ بها
لولا أن رأي برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصین. 8 آن زن باز اصرار کرد و اگر لطف خاص
خدا وبرهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام میکرد اینچنین عمل زشت و فحشا را از او دور کردیم که
همانا او از بندگان معصوم ماست. اما ایشان در یک درجه عصمت داشتند که: و قال للّذي ظنّ أنّه ناج منهما اذکرنی عند ربّک
فأنساه الشّیطان ذکر ربّه فلبث فی السّجن بضع سنین. 9 آنگاه یوسف از رفیقی که او را اهل نجات یافت درخواست کرد که مرا نزد
پادشاه یاد کن در آن حال شیطان یاد خدا را از نظرش ببرد بدین سبب در زندان چند سال محبوس ماند. اما تسلیم مطلق نسبت به
حب و بغض، خشنودي و غضب خداوند، مقامی خاص است که این مقام مخصوص برترین مخلوقات و خاتم پیامبران و آقاي
رسولان است، این مقامی است که میتوان گفت: اوست که از خشنودي خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین میشود، و از طرفی
دیگر خداوند تبارك و تعالی نیز از خشنودي او خشنود و از غضب او خشمگین میشود. آیا بخاري و ذهبی فهمیدهاند که چه
چیزي را روایت کردهاند: إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمۀ و یغضب لغضب فاطمۀ. و آیا فهمیدهاند که اگر پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
این کلام دال بر این مطلب است که منشأ خشنودي و .« همانا فاطمه(س) با خشنودي خدا خشنود و با غضب خدا غضبناك میشود »
خشم حضرت فاطمه(س) نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن خداوند تبارك و تعالی است. معناي این همان درجه عصمت کبري است
که رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، کلام پیامبر اکرم(ص) است که میفرمایند: إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضب
فاطمۀ. همانا خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناك میشود. این به چه معناست که به درجهاي برسد که
خشنودي از طرف فاطمه(س) باشد (یعنی خداوند از خشنودي فاطمه(س) خشنود شود و این مقام بالاتر است از اینکه « لام »
فاطمه(س) از خشنودي خدا خشنود گردد.) اینجاست که معناي این سؤال فهمیده میشود که فاطمه(س) را چه کسی میشناسد، این
فاطمه(س) چه کسی است؟ و در جواب میگوییم: امام جعفر صادق(ع) کسی است که میداند فاطمه کیست، ایشان میفرمایند:
إنّما سمّیت فاطمۀ فاطمۀ لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها. 10 همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد، چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند. پس
با دلیل ثابت کردیم که از معرفت و درك مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستیم، ما از معرفت آن درجۀ بالایی که خداوند متعال
رضایش را در رضایت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستیم، عاجز هستیم از معرفت این مخلوق ربانی و حوراي
انسانی، او کیست؟... امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در شب دفن پیکر مبارك حضرت فاطمه(س) میفرمایند: أمّا حزنی فسرمد و أمّا
لیلی فمسهّد 11 حزن و اندوهم همیشگی شد و خواب بر من حرام گشت. بهتر است بدانیم کسی که این جمله را بیان می کند دنیا و
آخرت را شناخته و هر دو آنها را زیر پایش گذاشته است! چرا که اوست که فاطمه(س) را میشناسد. ملاحظه کنید هنگامی که
صفحه 46 از 67
برجنازة حضرت نماز میخواند چه میفرماید. آنچه براي او در کنار پیکر همسرش اتفاق افتاد، هیچ کجا رخ نداده است، نمیتوانیم
بیشتر از این بگوییم. از مصباح الأنوار در بحارالانوار حدیثی از ابی عبدالله الحسین(ع) نقل شده است. که حضرت فرمودند: إنّ
أمیرالمؤمنین(ع) غسل فاطمۀ(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل فی الغسلۀ الخامسۀ الآخرة شیئاً من الکافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون
الکفن، و کان هو الذي یلی ذلک منها، و هو یقول: أللّهمّ إنّها أمتک، و بنت رسولک، وصفیّک و خیرتک من خلقک، أللهّمّ لقنها
حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بینها و بین أبیها محمد(ص). فلمّا جنّ اللیل غسّلها علیّ، ووضعها علی السریر، و قال
للحسن: أدع لی أباذر فدعاه، فحملا إلی المصلّی، فصلّی علیها ثم صلّی رکعتین، و رفع یدیه إلی السماء فنادي: هذه بنت نبیک فاطمۀ
، أخرجتها من الظّلمات إلی النور، فأضاءت الارض میلا فی میل! 12 امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در
آخر غسل پنجم مقداري از کافور استفاده کردند و مئزري بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدایا، فاطمه از آنف تو
و دختر رسول توست، صفی و برگزیدة خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالی گردان و بین او و پدرش جمع کن...
و آن هنگام که شب شد، علی(ع) او را غسل داد و بر تختی خوابانید و رو به حسن کرد و گفت: اباذر را بیاور، و او آمد. حضرت
فاطمه(س) را به سوي محراب حمل کرد و دوباره دو رکعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوي آسمان بلند کرد و فرمود:
این دختر پیامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوي نور هدایت فرما. در آن هنگام منطقهاي از زمین نورانی شد. جملۀ
آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرمایید، این جمله مجمل بیان شد، ممکن نیست جز براي غیرخدا این جمله گفته شود،
میفرماید: خداوندا! فاطمه(س) را از این دنیاي تاریکیها گرفتی و به سوي نور، نور آسمانها و زمین فرستادي. ملاحظه بفرمایید
که خداوند متعال دعاي امیرالمؤمنین را اجابت فرمود. مثل اینکه خداوند به حضرت فرمود: بله، همانگونه که روح او را از نور
پروردگارش خلق کردم او را به سوي نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امیر(ع) تمام نشده بود که خداوند او را تصدیق نمود و
إنّالله و إنّا » نقطۀ نوري از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتی از زمین را نورانی کرد. این چه معنایی میدهد؟ به این معناست که
براي همه است، ولی فاطمه(س) به نور خدا پیوست، نوري که از آن خلق شده بود. این مقام فاطمه است... روحش به « إلیه راجعون
نور خداوندي پیوست و اینگونه آن جهان از بدن طاهري که از عالم ظلمانی به عالم روحانی شتافت استقبال نمود. این فاطمه است
بهتر است که در اینجا به مناسبت اشارهاي کنیم به آنچه «. إنّ الربّ لیغضب لغضب فاطمۀ و یرضی لرضاها » که به آن مقام رسید. که
که بخاري در روایت صحیحهاي از عایشه آورده است که او گفت: فاطمه(س) دختر رسول الله غضبناك شد و [یکی از صحابه]
روي برگرداند، بعد از آن طولی نکشید که درگذشت. 13 و از دیگري روایت کرده است که: حضرت فاطمه(س) به علی(ع)
وصیت کرده بود که او را مخفیانه دفن کند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد. از این اعترافات میشود به نتیجهاي رسید که دو
مقدمه دارد. مقدمۀ اول همان است که اهل سنت میگویند که إنّ الله لیغضب لغضبها و همچنین میگویند که فاطمه(س) از آن
صحابه غضبناك شد و از او روي برگرداند و در حالی که از او غضبناك بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و
مقدمۀ دوم این است که خداوند میفرماید: و من یحلل علیه غضبی فقد هوي. 14 و هرکس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و
هلاك خواهد شد. آیت الاعظمی وحید خراسانی پینوشتها?: برگرفته از کتاب: الحق المبین فی معرفۀ المعصومین(ع)، این
2. سورة بقره ( 2)، آیۀ . 7) ایراد شده است. 1. سورة توبه ( 9)، آیۀ 122 /9/ سخنرانی در تاریخ ( 9 جمادي الاول 1411 برابر با 1369
6. از روي هوا و . 5. علل الشرایع، جلد 1، ص 103 . 4. مستدرك الحاکم، جلد 3، ص 154 . 3. سورة آل عمران( 3)، آیۀ 19 .132
.7 . هوس حرفی را نمیزند و هرچه که میفرماید چیزي جز وحی خداوندي که به او نازل شده نیست. سورة نجم ( 53 ) ، آیۀ 3 و 4
11 . امالی . 10 . تفسیر فرات، ص 581 . 9. سورة یوسف ( 12 )، آیۀ 42 . 8. سورة یوسف ( 12 )، آیۀ 24 . سورة انبیاء ( 21 )، آیۀ 87
.14 . 13 . صحیح بخاري، ج 4، ص 41 . 12 . مقتل حسین خوارزمی، ج 1، ص 86 ؛ بحارالأنوار، جلد 43 ، ص 214 . المفید، ص 281
. 15 . سورة جمعه ( 62 )، آیۀ 5 . سورة طه ( 20 )، آیۀ 81
صفحه 47 از 67
شناسنامۀ گل سرخ
مریم سقلاطونی تو را آفتاب مینامم؛ که آفتاب داغ بیشمار توست داغ دلتنگیهاي شبانهات. تو را گل سرخ میخوانم که گل
سرخ، زخم تو را برسینه دارد؛ زخم بیشمار دلتنگیهایت را تو را ارغوان صدا میزنم؛ که ارغوان، شعلههاي اندوه توست؛ اندوهان
لحظههاي بیکسیات تو را شقایق میخوانم که شقایق، شناسنامه توست؛ برگ برگ، پاره و زخمی برگ برگ، سرخ و نیلی £ نام
تو را میبویم؛ که تو همان عطر خداوندي که از روز ازل در شریان هستی دمیده شدي. نام تو را میبویم؛ که تو را خداوند از شاخه
زلال نام خودش چید و به خاك هدیه کرد. نام تو را میبویم؛ که بوي تو، تمام ذرات هستی را عاشق کرده است. اي گل شکفته از
خون! اي گل زخمی! اي گل سرخ...! اي گل پامال شده! زخمهایت را میشمارم؛ به مقدار تمام روزهاي روشنت زخمداري اي
نجواي گداخته از اندوه! اي سایبان فراهم شده از غم! اي مادرف پدر!
من فرزند آخرالزمان فاطمهام!
دوره میافتم کوچه به کوچه خانه به خانه در به در تا روزي که بیابم آن عطر خاكآلود چادر مادر را. من بییادگارترینم از مادري
که هرگز ندیدم اندوه تمام آن چیزي است که از مادرم به من به ارث رسیده است. دوره میافتم. شاید این کوچه همانی باشد که
در آن، راه را بر مادرم بستند دیوارهاي اینجا چقدر متورماند از آن سیلی نابههنگام! من تمام جغرافیاي این خاك را زیر پا گذاشتهام
و تاریخ را یکسره دوره کردهام و آنچه از لابهلاي اوراقش به من رسید چیزي نبود جز پارههاي سند خونین فدك. اکنون من پفر از
فریادم و اعتراض من در صداي باد میپیچد. فدك مال من است مال مادرم و ولایت، ارثیه پدريام، و ابوتفراب که به هر خاکی
دست میزد، کیمیا میشد اگر دستانش را نمیبستند! قرنها میگذرد اما زخم کهنه دل از یاد نمیرود. میخواهم بگویم من فرزند
آخرالزمان فاطمهام(س) که به خونخواهیاش آوارهترینم من فدك را باز پس میگیرم فدك فقط یک قطعه زمین به نام مادرم
نیست که بتوان از آن گذشت فدك، حق آب و گل فاطمه(س) بر جهان است که تکه تکه شد حرمت خاکی است برکت یافته از
نام فاطمه(س) که اگر نبود کره خاکی بیهیچ درنگی برباد میرفت و هیچ نمیماند جز همان ذرات خاك فروریخته از لابهلاي
انگشتان خونی علی(ع)
نامهاي به